هفته فرهنگی ژاپن از 28 تا 30 دی ماه در اصفهان برگزار شد. برگزاری کارگاههای آموزشی گلآرایی، خوشنویسی ژاپنی، مراسم چای ژاپن و اریگامی بخشهای مختلف این هفته فرهنگی است. به این بهانه نگاهی انداختهایم به متن محققانه ع.پاشایی درباره هنر ژاپن. نویسنده در این مقاله به ریشههای هنر ژاپن و تاریخچه مختصر آن پرداخته است.
تاثیر طبیعت بر هنر ژاپن
اقلیم متعادل و چهارفصل متمایز، نمادها و موتیفهای فصلی فراوانی مانند آلو، گیلاس، افرا و داوودی فراهم آورده که همواره در هنر سنتی ژاپنی به چشم میخورد. عشق ژاپنیها به طبیعت در کاربرد مواد خامی مثل لاک، چوب، خیزران و کاغذ در تمام معماری ژاپنی منعکس است. رطوبت زیاد، زلزلههای مکرر و طوفانهای شایع در ژاپن، مانع کاربرد مواد پایاتری مثل سنگ در معماری شد و به همین دلیل مواد مرمتپذیرتر و در دسترستر، در زیباییشناسی ژاپنی چیرگی دارند.
نزدیکی ژاپن به چین و قاره آسیا بر توسعه هنری ژاپن نفوذی عمیق داشته است. ریزش سنتهای هنری از سایر سرزمینهای آسیا به ژاپن، از دوران ماقبل تاریخی تا امروز، به سرشت تولید هنری ژاپن رنگ بخشیده است. نفوذ چین که فرهنگش در قلب خلاقیت آسیای خاوری جای دارد، در ژاپن محسوس بود. سبکهای هنری چینی و بخشهای بزرگتر فرهنگ چینی از جمله سنت بینالمللی بزرگ هنر بودایی یا مستقیما و یا از طریق شبه جزیره کره به ژاپن رسید.
با وجود نفوذ مستمر فرهنگ قارهای مختصه دیگری از هنر ژاپنی برجستگی یافت که توانایی این هنر در جذب تأثیرات قارهای برای تولید زیباییشناسی خاص خود بود. به رغم نزدیکی ژاپن به قاره آسیا، موضع این کشور به عنوان یک ملت جزیرهنشین منزوی به آن این توانایی را بخشیده تا سبکهای گوناگون را در یک بیان بومی به قالب ریزد. ژاپنیها در طی سالیان دراز توانستهاند تولیدات تأثیر قارهای ناهمگن را گرفته و به شکل چیزی درآورند که باید آن را یک کل همگن ژاپنی شده دانست.
روند دوگانه هنر ژاپنی
هنر ژاپنی دو روند مشخص دارد. اول آنکه هیچیک از انواع گوناگون هنر که در دورههای مختلف پدید آمده، نه تنها جای آن دیگری را نمیگیرد، بلکه با یکدیگر هم زیستاند و هر یک کمابیش خلاقیت خاص خود را حفظ میکند. برای مثال پیکرتراشی سده ششم تا نهم میلادی در دورههای بعد هم تکامل مییابد، حتی وقتی که طومارهای مصور باب امکانات نوینی را در دورهای باز کرد. روند دوم این است که ارزشهای زیباییشناختی در کانون یا مرکز فرهنگ سنتی ژاپن جا دارد.
علایق زیباییشناختی غالبا حتی بر باورهای دینی، وظایف اخلاقی و آسایشهای مادی هم برتری دارد. برای مثال پس از پیکرتراشی آغازین بودایی که تقلیدی از نمونههای قارهای بود، بوداهای دورهای آن به تدریج ژاپنی شدند و شکل پیکرهای نرم و زیبای انسانی به خود گرفتند و به این ترتیب بیشتر آرمانهای زیباییشناختی زمانه را نشان میدادند تا رد و نفی بوداییان را از هر چیزی که این جهانی است. اینجا هنر نبود که تصویرگر دین بود، بلکه دین بود که داشت هنر میشد. یک بار دیگر در سده سیزدهم نوعی نفوذ قارهای یعنی ذن وارد ژاپن شد، اما آنچه پس از آن و از سده چهاردهم تا شانزدهم اتفاق افتاد، موجب استحاله تدریجی این آیین اساسا عرفانی بود به شعر، تئاتر، نقاشی، زیباییشناسی چای (سبک وابی) و در یک کلمه استحاله به هنر بود.
مفهوم زیبایی شناسی ژاپنی
زیباییشناسی به شکل یک رشته پژوهشی کاملا مشخص در دورهی میجی (1868-1912) از غرب به ژاپن آورده شد.البته پیش از این تاریخ نوشتههای زیادی درباره سرشت هنر در حوزههای شعر و نمایش و کمتر در زمینههای نقاشی، گلآرایی (ایکه بانا)، خوشنویسی (شودو)، موسیقی، آیین چای (چانویو) و باغ سازی وجود داشته است. بیشتر نویسندگان این آثار هنرمندانی بودند که میخواستند اسرار هنرشان را به مریدان و آیندگان بسپارند. در نتیجه قصد و غرضشان از این اشارات امری آموزشی بود و رویکردی شهودی را دنبال میکردند. زبانشان نیز فنی و غالبا فاقد یک چارچوب ارجاع فلسفی و تحلیل منطقی مسائل زیباییشناختی بود
منبع: روزنامه نسل فردا