قدرت اله ذاكري | کارشناس و مترجم زبان ژاپنی |
آسوكا روستايي است در مركز استان نارا با جمعيتي بيش از پنج هزار نفر كه همچون تمام ژاپن پوشيده از جنگل است و شاليزار و همچون تمام ژاپن زيباست. منطقهاي است محصور در تپهها و كوهها كه هزار و چهارصد سال پيش در آن حكومتي متمركز شكل گرفت، پس در جاي جاي آن آثار و بقاياي آن گذشته از زير خاك بيرون كشيده شده است. به هيمن خاطر تنها منطقهاي است در ژاپن كه وجب به وجب خاك آن مشمول قانون حفاظت از ميراث تاريخي است و كارهاي عملي ثبت آن به عنوان ميراثي جهاني هم در روند پيگيري و به همين خاطر هم هست كه گاه از آن با عنوان زادگاهِ دلِ ژاپن نام برده ميشود.
آسوكا اما از جهاتي پيوندهايي هم با ايران دارد و براي آنها كه پژوهنده دو فرهنگ ايران و ژاپن هستند يا دوستدار اين دو فرهنگ، آسوكا مفهوم، معني و جايگاهي خاص دارد. به همين خاطر بود كه دكتر هاشم رجب زاده تصميم داشتند ” كتابخانه ايران ” خود را در اين روستاي كوچك بسازند و به يادگار بگذارند. آسوكا جايي كه نخستين گزارشها از حضور ايرانيان يا اقوام ايراني تبار در ژاپن ارتباطي تنگاتنگ با آن دارد، جايي كه نشانههاي فرهنگ ايراني و تأثير گذاري آن بر فرهنگ ژاپن در سالهاي بسيار بسيار دور را در آنجا ميتوان مشاهده كرد.
دوره آسوكا يكي از دورههاي تاريخ ژاپن است كه از سال 592 ميلادي شروع و تا سال 710 ميلادي به درازا كشيد و در اين مدت 118 ساله بارگاه امپراتوري و پايتخت در منطقه آسوكا بود و از اين روي اين دوره را دوره آسوكا ميگويند. در كتاب « نيهون شوكي » كه قديميترين كتاب تاريخي موجود ژاپن است كه به دستور دربار در قرن هفتم ( در سال 720 كامل شد ) گرد آوري شد، گزارشهايي از حضور افراد خارجي در دربار آسوكا وجود دارد. از جمله در اين كتاب آمده است؛ در روز سوم از ماه هفتم سال سوم دروه امپراتور سايمه – 657 – دو نفر مرد و چهار نفر زن از طخارستان به سواحل تسوكوشي رسيدند ….
اينكه اين خارجيها از كدام سرزمين بودند، مورد بحث پژوهشگران است و برخي معتقدند كه اين افراد ايراني تبار بودند. ئهايچي ايموتو ايرانشناس مشهور ژاپني شناختهشده ترين محققي است كه اعتقاد دارد آنها ايراني بودند. اين محقق بزرگ كه عمري را صرف تحقيق در مورد تأثير فرهنگ ايران باستان بر شرق دور و به ويژه ژاپن كرد، 26 ژانويه امسال در سن 84 سالگي چشم از جهان فرو بست و اين نوشته هم به ياد اين محقق بزرگ نوشته شده است.
سال 1388 به شكل تصادفي يكي از كتابهاي استاد ايموتو به دست من رسيد كه در رابطه با تأثير فرهنگ ايران باستان بر فرهنگ شرق دور و به خصوص ژاپن بود. تصميم گرفتم آن را ترجمه كنم و زماني كه ترجمه آن به پايان رسيد، به واسطه انتشار خبر آن تصميم به اعطاي جايزه جشنواره بين المللي خوارزمي به ايشان از سوي دبيرخانه اين جشنواره گرفته شد. از پروفسور ايموتو براي اعطاي جايزه به ايران دعوت شد، اما متأسفانه ايشان به خاطر بيماري سرطان پروستات نتوانستند به ايران بيايند و پيامي را به اين جشنواره ارسال كردند كه نشان از عشق او به ايران است:
” .. بعد از انقلاب ايران، سالهاست كه نتوانستم به ايران بيايم و آروزي هميشگيام بود كه دوباره به ايران بيايم، روي خاك فرهنگ پرورش قدم بزنم و مردم مهمان نوازش را دوباره ببينم ……. چون من سالها است سرطان پروستات دارم، تحت درمان دكتر هستم … نتوانستم به آرزويم كه سفر دوباره به ايران بود برسم……. در اولين جشنواره بين المللي فارابي، وقتي نامهاي دكتر ايوري و پروفسور فراي را ديدم به ياد جوانيام افتادم، چون با دكتر ايوري در سال 1971 در سفارت انگلستان در تهران آشنا شدم و درباره حكايات ايراني، نثر فارسي و ادبيات معاصر ايران گفتگو و تبادل نظرهاي خوبي داشتيم. پروفسور فراي نيز سفري به ژاپن داشتند كه هر دو به دنبال ردپاي فرهنگ و تمدن ايرانيان در ژاپن بوديم، و لذا از معابد قديمي و بناهاي تاريخي ژاپن در پايتخت قديمي «شهر نارا و آسوكا » ديدن كرديم، درباره تأثيرات فرهنگ و تمدن ايرانيان باستان در ژاپن در ساخت اين گونه بناها بحث و بررسي كرديم و گفتگوهاي ديگري، درباره تأثير جشن شب چله در مراسم « اوميزوتوري » در معبد معروف تودايجي در نارا، گفتگوهايي در مورد معمار ماهر ايراني به اسم شيتاكو يا شيدا كه در اواخر قرن هفتم معبد توشودايجي را بنا كرد، در مورد فرد ايراني ديگري به نام دارا و بايكار … و درباره سبك معماري آپادانا با ايوانهاي زيبايش و تأثير آن در معماري قديم ژاپن و … با هم داشتيم…..
همين الان كه اين نامه را مينويسم حال دگرگوني دارم و ياد روزهاي جواني افتادم كه در ايران گذراندم. خاطراتم از مردم مهمان نواز، فرهنگ پرور و صميمي ايران زنده شد و من پر از شور، شادي و جواني شدم. كاش پر پرواز داشتم و به سوي سرزمين آشناي ايران پرواز ميكردم. من از اينكه سالهاي جوانيام را در ايران بودم و در زمينه ايران شناسي فعاليت علمي داشتم احساس رضايت، شادي و افتخار دارم. اگر عمري باقي باشد. باز هم ادامه تأثيرات فرهنگ و تمدن ايرانيان در تمدن و فرهنگ ژاپن را دنبال خواهم كرد….”(1)
پروفسور ئهايچي ايموتو در 20 جولاي سال 1930 در استان هيوگو به دنيا آمد. دانش آموخته دانشكده ادبيات دانشگاه كيوتو در رشته زبان شناسي است و از نوامبر سال 1956 تا ژوئن 1958 در دانشگاه تهران هم تحصيل كرد. وي تا سال 1971 كه براي مأموريت كاري در مركز ژاپن شناسي واقع در تهران به ايران آمد، استاد زبان شناسي دانشكده ادبيات دانشگاه هيروشيما و استاد بخش زبان فارسي و ايران شناسي دانشگاه مطالعات خارجي اوساكا بود. از آوريل سال 1971 تا مارس سال 1972 نزديك به يك سال در تهران اقامت كرد و بعد از آن سمت استادي و رياست بخش تحقيقات موموياما گاكوئين را بر عهده داشت.
ايموتو سواي از تدريس، عضو انجمن زبان شناسي ژاپن، انجمن شرقشناسي ژاپن، انجمن سنن و آداب مردمي ژاپن و انجمن خاور شناسي ژاپن ميباشد و از سال 1974 تا سال 2004 در رأس انجمن خاورشناسي ژاپن بود. حاصل تلاشهاي علمي و تحقيقاتي استاد ايموتو درباره فرهنگ و تمدن ايران و ژاپن و پيوند ديرينه آنها، صدها مقاله و دهها كتاب است كه از آن جمله ميتوان كتابهاي زير را نام برد:
« ايران و ژاپن باستان»، «مرگ و تولد دوباره »، «آسوكا و پارس»، «اسطوره شناسي رويا»، «ناپاكي و تقدس»، «پيشروي فرهنگ ايراني به شرق».
پروفسور ايموتو در 26 ژانويه سال 2014 بعد از سالها مبارزه با بيماري سرطان درگذشت.
پانوشت:
(1): [1] برگرفته از پيام پروفسور ايموتو به جشنواره بين المللي فارابي / « آسوكا و پارس؛ پيشرويِ فرهنگ ايراني به شرق » / ئهايچي ايموتو / ترجمه از ژاپني: قدرت اله ذاكري / پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي / پاييز 1388
1 دیدگاه
بهزاد زمانی مقدم
از این گزارش زیبا واقعا لذت بردم .از شما ممنونم که چنین مرد بزرگی را معرفی و مرا با آثار جاودانه اش آشنا کردید.