مرکز مطالعات ژاپن |
دکتر محمدرضا اسلامی٬ دانش آموختۀ رشته مهندسی سازه در مقطع دکترا از دانشگاه کوبه ژاپن
یک – ششم آگوست ( ۱۵مرداد) سالگرد انفجار بمب اتم برفراز شهر هیروشیما بود. بمب در ارتفاع حدوداً ۱۵۰مترى (قبل از رسیدن به زمین) منفجر شده. این باعث شده تا قدرت تخریب انفجار نسبت به بمبی که بر روی زمین منفجر میشود، بیشتر شود. عکس زیر را چهار روز پیش دوست خوبم ایکموتو که از اوساکا به هیروشیما رفته، از محل انفجار بمب و یادمان آن فرستاد. این ساختمان (به دلایل سازه اى) سرپا باقى میماند و به عنوان نماد، نگهدارى شده. ایکموتو برای همراهی با گروهی که از دانشگاه هاوایی آمده اند به بازدید هیروشیما رفته. وقتی به عکسهایی که فرستاده نگاه می کنم، دیدن عکسهای هیات آمریکایی در کنار هیات ژاپنی در شهر هیروشیما، هنوز مستبعد است و بازهم این سوال قدیمی و تکراری در ذهن تکرار می شود: مسئله ژاپنی ها و آمریکایی ها چگونه حل شد؟
دو – هیروشیما، بوی خاصی می دهد. هر شهری یک حس و بو و حال و هوایی با خود دارد. بویِ کهنگی یا بوی تاریخ، عطر و بویی است که در شهرهایی همچون اصفهان و کیوتو و … حس می شود.
صبا، وقتِ سحر، بویی ز زلفِ یار می آورد
دلِ شوریدۀ ما را، «به بو» در کار می آورد
اما هیروشیما، بویِ خاص خودش را دارد. بویِ شهری که وقتی به خیابان و کوچه و مغازه و قطار شهری در حالِ حرکت در خیابانش نگاه می کنی می دانی که اینجا، همه چیز خاکستر شده بوده، و این ققنوس واقعاً، از خاکستر برخواسته است. این شهر یکبار به تمام معنیِ کلمۀ «ویرانی»، ویران شده بوده، و این زندگی که اینجا در جریان است، برخاستنِ از ویرانی است که تو داری می بینی.
سه – چندماهی از ورود به ژاپن گذشته بود که امکانِ بازدید از موزه زلزله کوبه فراهم شد. موزه به بهترین شکلِ ممکن، حکایتِ ویران شدنِ کوبه پس از زلزله ژانویه ۱۹۹۵ را به تصویر کشیده. در حال بازدید از قسمتِ «عکسهای بعد از زلزله»، پیرمرد ژاپنی سالخورده ای جلو آمد و گفت من والنتیِر (داوطلب) هستم و برای توضیحات با شما همراه می شوم. در بخشی از ارایه توضیحات گفت: می دانی یکی از مهمترین و بزرگترین مشکلات بعد از زلزله کوبه چه بود؟ چیزهای مختلفی حدس زدم. ولى در پاسخ گفت: دستشویی. در کمپ های اسکان مردمِ زلزله زده، مشکلِ دستشویی بزرگترین مشکلِ اسکانِ بعد از بحران بود. توضیحاتی در این باب داد.
بعد پرسید:
- میدانی ما ژاپنی ها این مشکل را چطور حل کردیم؟
- -خیر. چطور؟
- – تجربه های ما در جنگ جهانی دوم. ما یاد گرفته ایم که در اینگونه مواقع بحران، چطور افراد به رغم فشارهای عصبی به سکوت در کنار هم سر کنند.
- – شما زمان جنگ دوم جهانی رو به یاد دارید؟
- – البته که دارم. من جوانی نوزده ساله بودم. تلخی آن روزهای بعد از جنگ مگر می شود از خاطرم برود. آمریکایی ها بعد از پایان جنگ خیلی به ما مهربانی کردند و بین مردم لباس و غذا پخش می کردند ولی مشکل دستشویی، یکی از بدترین مشکلات در کمپ های اسکان مردم بود.
- – آمریکایی ها؟ مهربانی؟! به مردم؟
- – بله، خیلی کمک کردند.
- – ولی اونها که روی سرِ شما بمب اتم انداخته بودند.
- – آره ولی آن حقّمان بود.
- – حقّ؟ حقِ شما بمب اتم بود؟ چطور آخر؟
- – بله آنزمان فرماندهان ارتش ما را در شرایط روحی ای قرار داده بودند که حاضر به تمام کردنِ جنگ نبودیم، و بی وقفه می جنگیدیم. راه دیگری برای پایان دادن به جنگ نبود. در جنگهای بزرگ، «نصف روز» هم ، زمانِ بسیاری محسوب می شود. در نصف روز هم کلی آدم کشته می شود و منابع مصرف می شود. هیتلر در روز ۳۰ آوریل خودکشی کرد. ولی از روزِ خودکشیِ هیتلر تا روز ششم آگوست، یعنی نَود و هفت روز گذشته بود و ژاپن، همچنان تسلیم نشده بود. نودوهفت روز بود که بعد از آلمان ما همچنان داشتیم می جنگیدیم.
آن روز بیرون از موزه زلزله کوبه، بیش از مسایل زلزله، بحث های پیرمرد ژاپنی در ذهن چرخ می خورد.
(گزارش بازدید مذکور) : http://solsnevis.blogfa.com/post-15.aspx
چند سالی از آن روز گذشت، و زلزله و سونامی توهوکو رخ داد. وقتی که برای بازدید از ویرانی های سونامی به شهرهای توهوکو می رفتیم در دیدارِ مردمی که با چهره ای بسیار تلخ، ولی صبور و آرام، در کمپ های اسکانِ بعد از بحران به آرامش و سکوت در کنارِ هم، لحظاتِ بعد از زلزله و سونامی را می گذراندند، باز یاد حرف آن پیرمرد و اشاره اش به «توانِ ما ژاپنی ها به با سکوت گذراندن در کنارهم در زمان بحران» می افتادم. در مدرسه ابتدایی شهر ایشی نوماکی، در شرایطی که منظرۀ شهرِ ویران و بوی بد اجساد در فضا، مقابل دیدگان افراد بود، ولی بی صدا و فریاد و دعوا، همه در مدرسه ساکن شده بودند. باز این سوال به ذهن می رسید که بخشِ دومِ صحبت پیرمرد چقدر صحیح بود؟
(گزارش بازدید مذکور از ویرانی های سونامی ): http://solsnevis.blogfa.com/post-114.aspx
چهار- بازدید از هیروشیما:
چند ماه پیش از سفر به آمریکا، به همراه پروفسور تاکادا امکان بازدید از موزه بمب اتم هیروشیما (که «موزۀ صلح (؟!)» نام دارد) فراهم شد. نفرت، بزرگترین کلمه ای بود که در آن بازدید نسبت به این کار آمریکایی ها در ذهن می نشست. با وجودِ شنیدن صحبتهایی مشابهِ صحبتهای پیرمرد مذکور، ولی موزۀ صلح جایی است که تکانت میدهد. مشاهده تصاویرِ هزاران جسدِ سوخته، مشاهده تصویرِ نقاطی که گفته می شود افراد در آن نسوخته، بلکه محو شده اند، مشاهده یک شهرِ نابود شده، تمام وجودت را از این رویداد به مرزهای نفرت میکشاند.
۲۲۶هزار کشته به فاصله سه روز، در هیروشیما و ناگازاکی.
«پسربچه» نامی است که آمریکایی ها رویِ بمب هیروشیما گذاشته بودند و «مردتپل» نام بمب ناگازاکى بوده است. پسربچه، بمب اورانیومی بوده و مردتپل بمبِ پلتونیومی بوده است.
?پنج – این سؤال ، بى پاسخ در ژاپن باقى ماند تا اینکه دو سال پیش مثل امروز، رادیو ان.پى.آر برنامه اى راجع به سالگرد انفجار هیروشیما پخش کرد و در آن با یک جوان ژاپنى و همچنین پیرمردی سالخورده، گفتگو میکرد. در آن مصاحبه، جوانِ ژاپنی، با خشم از این رویداد یاد میکرد ولی پیرمرد (به سیاق پیرمرد موزۀ زلزله کوبه)، می گفت:« نباید ایالات متحده را سرزنش کرد، بمب اتم حق ما بوده است. اگر آمریکایی ها بمب را نمی انداختند، “امر ظالمانه تری” بود . چون ما جنگ را ول نمی کردیم.»
لینک: http://solsnevis.blogfa.com/post-198.aspx
شش- مروری بر ماجرا :
یک هفته پس از خودکشى هیتلر، نازی ها «اظهارنامه تسلیم» را امضاء میکنند و مسئله جنگ جهانی دوم “در اروپا”، تقریباً خاتمه یافته انگاشته میشد. ولی به خاطر ادامه جنگجویی ژاپنی ها، ارتشهای متفقین خود را برای اشغال ژاپن آمده میکنند اما میدانند که برای اشغال ژاپن، «بهای سنگینی» باید پرداخت شود. کمپین (!؟) بمباران ۶۷ شهر ژاپنی تشکیل می شود ولی به رغم بمباران وحشتناک، ژاپنی ها تسلیم نمیشوند. در ۲۶ جولای (۸۷روز پس از مرگ هیتلر) در کنفرانس پستدام، لزوم «تسلیمِ بدون شرط» ژاپن اعلام و اولتیماتوم به دولت ژاپن صادر میشود؛ و عنوان می شود که در صورت عدم تسلیم، ژاپن باید منتظر واکنش بسیارشدید و ویرانیِ مطلق باشد. ولی ژاپن این اعلامیه را «نشنیده» میگیرد. دستور استفاده از بمب اتم به ارتش ابلاغ میشود. کانادا، انگلیس و آمریکا در قالب پروژه منهتن (قبلاً) موفق به ساخت «پسربچه» و «مرد تپل» شده بودند.
ولى ژاپنى ها همچنان میجنگیده اند. در مورخ ۶ آگوست (مثل امروز) هفت هواپیما از پایگاه تینیان (در جزیره گوآم) به طرف شهر هیروشیما (که صنایع تولید نظامی ژاپن در آن قرار داشته) حرکت میکنند. یکی از این هواپیماها فقط برای «عکسبرداری» از انفجار بوده. عکسها و فیلمهایی که ما دیده ایم عمدتاٌ محصول هواپیمایی است که در فاصله چندکیلومتری هیروشیما، کار مستندسازی انفجار را انجام داده… مابقی ماجرا را همه میدانیم. سه روز بعد بمب دوم بر روی ناگازاکی انداخته میشود و قرار بوده در صورت ادامه جنگیدن ژاپنی ها، بمب سوم روز ۱۹ آگوست، سه بمب اتمی درماه سپتامبر، و سه بمب اتمی هم درماه اکتبر بر روی ژاپن انداخته شود. ولی روز ۱۲ آگوست ( سه روز بعد از انفجار ناگاساکی) امپراطور تسلیم ژاپن را اعلام میکند.
هفت- چندین سال از بازدید موزه زلزله کوبه گذشته و این سوال همچنان، بی پاسخ در ذهن مانده. اما چیزی که در این میانه به این سوال اضافه شد، مشاهدۀ سه پروژه و کنفرانسی بود که ژاپنی ها و آمریکایی ها به طور مشترک با هم برگزار کردند. اولین بار در میز زلزله کوبه و در تستی که جان وندلینت (استاد مشهور آمریکایی در زمینه سازه های چوبی) به اتفاق دانشگاههای توکیوتک، کیوتو و کوبه انجام داد و یک ساختمان هشت طبقه چوبی را با طیف زلزله شدید بررسی کردند (لینک یادداشت: http://solsnevis.blogfa.com/post-88.aspx)
دوم در نشست ۲۰۱۴ یونسکو در ناگویا و سوم در نشست سند مدیریت بحران سازمان ملل در سندای. در این هر سه مورد، یک چیز را به خوبی میشد مشاهده کرد و آن اینکه مدیر ژاپنی و مدیر آمریکایی، به خوبی همدیگر را می شناسند و از زوایای خلقیاتِ هم مطلع اند. مدیر ژاپنی وقتی که با آمریکایی کار میکند، ذره ای از اخلاق ژاپنی اش فرو نمیکاهد و مدیر آمریکایی هم سیاق رفتار آمریکایی اش را به همراه دارد. این دو، خوب همدیگر را آزموده اند.
هشت- همه این ماجراها، مربوط به سالها قبل است اما آنچه امروز واقعیت جاری است اینکه چین، هر دوی ژاپن و آمریکا را بی شلیک گلوله و بی نیاز به استفاده از پسربچه یا مرد تپل، به زانو در آورده است و کارخانه ها و شهرهایشان را بی نیاز به بمب ، به رکود و تعطیلی کشانده است. جنگِ این روزگار، جنگِ اقتصاد است. دیگر دورانِ برنده شدنِ مردتپل و پسربچه گذشته است.
***
*محمدرضا اسلامی٬ دانش آموختۀ رشته مهندسی سازه در مقطع دکترا از دانشگاه کوبه ژاپن/ پژوهشگر مقطع پسا دکترا در دانشگاه ایالتی میشیگان آمریکا / صاحب تالیفاتی در حوزه سازه و زلزله ، طرح های زیربنایی ، مبانی توسعه کشورهای ژاپن و آمریکا
متن بالا در کانال تلگرامی وی منتشر شده است
کانال تلگرام: https://telegram.me/solseghalam
1 دیدگاه
صابر
سلام
جای تاسف هست.
آمریکای هیروشیما، همین آمریکای امروز است.
انگار تشعشعات یا بهتر بگم امواج بمب خورده وسط مغزشون. میگه حقمون بوده. انگار چیزی که در ایران اتفاق میفته و سعی میکنن ۳۰ سال در ذهن مردم بچپونن مثلا جنگ خوب نبوده، این حقارت تو ژاپن سالهاست نهادینه شده.
براشون متاسفم. شاید داستان تجاوز در منطقه نظامی آمریکایی هم بعضیا بگن، آن دختر حقش بوده. (البته میدونم چقدر عصبانی بودن و اعتراض کرده بودن ژاپنیها)