مرکز مطالعات ژاپن|
الهام نظری در کافه مطال نوشت:
امپراتوری نشانه ها
نویسنده: رولان بارت
ترجمان: ناصر فکوهی
تهران؛ نی؛ 1384
امپراتوری نشانه ها، نوشته ی رولان بارت در سال 1970 در پاریس و در سال 1383 با ترجمه ی ناصر فکوهی در ایران منتشر شد. شاید بتوان گفت که بارت در این کتاب با نگاهی انسان شناختی به توصیف ژاپن پرداخته است. البته گفتن این نکته حایز اهمیت است که بارت هیچ وقت خود را انسان شناس نمی دانسته؛ ولی تمایل بارت به روزمرگی، به لحظات ساده و پیش پا افتاده، به اشیا و نشانه ها، بی شک از نوعی نگاه انسان شناسانه در او ریشه می گیرد. نگاهی که بارت در دیدن ژاپن و نوشتن این کتاب به کار برده است.
این کتاب در مجموع به شانزده قسمت مختلف در دیدن پدیدهها و نشانههایی چون چوبک ها، آب و آب دانه، غذای تمرکز باخته، پاشینکو، تعظیم، دستبرد به معنا، میلیون ها کالبد، پلک و … تقسیم شده است. «در این کتاب، نه متن در پی تفسیر تصویرهاست، نه تصویر ها در جستجوی آراستن متن». بنابراین «ژاپن» بارت در این کتاب نه متنی است که به نویسنده تعلق داشته باشد، نه متنی که از آن خواننده باشد، بلکه ترکیبی است از هر دو.
برای کسانی که می خواهند برای سیاحت به ژاپن بروند این کتاب ابدا مناسب نیست، چرا که در این کتاب با نوعی واقعیت مجازی سروکار داریم که خود حاصل بازنمایی واقعیت بیرونی در دستگاهی خیالی است. اما برای پژوهشگرانی که می خواهند به شناخت فرهنگی غیر از فرهنگ خود بپردازند الگویی ارزشمند است.
در اوایل دهه ی 1970 که این کتاب منتشر شد، موجی از ساختارگرایی فرانسه را فرا گرفته بود و این مکتب به نوعی مد روشنفکرانه بدل شده بود. رگه هایی از ساختارگرایی در سراسر این کتاب نیز مشهود است و حتا شاید رویکرد ساختارگرایی را بتوان خصوصیت اصلی آن دانست.
تحلیل امپراتوری نشانه ها را میتوان بر اساس رابطه ی دال و مدلول در رویکرد سوسوری مورد بررسی قرار داد. در نخستین لایه ی این تحلیل و معطوف به محتوایش نشان می دهد که بارت، هرچند رابطه ی سوسوری دال و مدلول را پذیرفته اما عمدتا به شکل پرداخته و بسیار کم به محتوا. با یک نگاه کلی به کتاب می توان دریافت که بیش از دو سوم کتاب به اندیشه های بارت درباره ی کالبد و عمدتا کالبد انسانی اختصاص دارد، یعنی حرکات (رفتارهای مودبانه، غذا خوردن، نمایش، بازی کردن)، و بخشی دیگر نیز حرکات غیر انسانی، به ویژه در ابزارها و فضاها. بخش کوچکی از کتاب نیز به معنا، آن هم در دو مفهوم اساسی شعر و زبان اختصاص یافته است.
در سراسر این کتاب، هر بار از پدیده ای سخن میرود، نمونه ی ژاپنی با نمونه ی غربی آن مقایسه می شود. به این ترتیب ما شاهد شکل گرفتن زوج هایی متقابلیم که با «اینجا» (غرب) در برابر «آنجا» (ژاپن) در انطباق با واقعیت در برابر خیال آغاز می شود.
هدف بارت در این متن بررسی نشانهشناختی نشانههای ژاپنی نیست، بلکه از نشانه هایی سخن میگوید که خالی از معنا هستند، در واقع از دال هایی بدون مدلول؛ آن چه که خود بارها «تهی بودگی» از معنا می خواند. به نظر او نشانه ی ژاپنی نشانهای خالی است. این برای بارت که نظام غربی را نشانه سالارانه و آکنده از معانی سلطه گرایانه می داند و بر آن است که انسان غربی دایم با نشانهها بمباران میشود و در هر لحظه چارهای جز تسلیم شدن به فشار این نشانه ها ندارد، گویای دستگاه و نظامی آزادی بخش است.
بنابراین، آنچه برای بارت در فرهنگ ژاپنی خوشایند است، همان رهایی از دل مشغولی غربی به معنا است؛ این رهایی را به طور جداگانه در ترکیبات دوگانه ای که یک در سر آن مظاهر ژاپنی مانند زبان، جعبه ها، چوبک ها، کالبد، شهر، شعر(هایکو)، نمایش و … و سر دیگر مظاهر غربیِ آن قرار دارد، به خوبی بیان میکند.
به طور کلی منظور بارت از شرح این دوتایی ها، نشان دادن این نکته است که چگونه فرهنگی بیرون از نظام دنیای غرب، پیشپنداشت های ما در باب کارکرد و معنای نشانه ها را بر آشفته و واسازی میکند. البته بارت درصدد ارائه ی تحلیلی درباره ی ژاپن نیست و صرفا نیز مشاهدات خود را نقل نکرده است. همچنان که خود در آغاز متن متذکر می شود «در این کتاب پیچاپیچی از متن و تصویرهاست تا چرخش و مبادلهی قالب هایی چون کالبد، چهره و نوشتار ممکن شود و بتوان گریز معنای را درونشان خواند». پس به تاسیس نظام و دستگاهی از نشانه روی می آورد و ژاپن را همچون متن، و نه اسطوره ای مشرق زمینی، میخواند.
شاید بتوان این کتاب را در زمره ی سفرنامه های پیشین قرار داد. دلیل این امر در نوع نگاه بارت به ژاپن، که از نظر انسان شناختی رویکردی بیرونی(اتیک) برای دیدن پدیده ها انتخاب کرده، نهفته است؛ اما این مساله نمی تواند از ارزش این اثر بکاهد.
دیگر این که، می توان رگه های پررنگ ساختارگرایی را در تمام مباحث بارت مشاهده کرد و این روایت را در یک جمله خلاصه کرد: تقدم شکل بر محتوا. برای او هر آنچه در ژاپن میبیند (شعر، غذا، خشونت، زبان، بازی، هدیه و…) به مثابه شکلی بی محتوا درک میشود. اوج این قضیه را میتوان در مقایسه ی بین تصویر آغاز و پایان کتاب دریافت. در این دو تصویر چهره ای کاملا یکسان دیده می شود، اما آنچه شکل نخست را از شکل پایانی متمایز میکند، همان لبخندِ محوی است که بر چهره ی پایانی نمودار شده است. این، آن نکته ای است که بارت در سراسر کتاب بر آن پافشاری می کند: «تفاوت اندکی در شکل با عظمتی بی پایان در معنا برابری می کند».