« زلزله بم که اتفاق افتاد تصویری از یک دختر بمی دیدم که پدر مادرش پشت سرش زیر آوار مدفون شده بودند. خیلی دلم سوخت. به خانمم گفتم بیا ببین بیچاره دخترک چه حال و روزی داره!»
«شش ماه طول کشید تا مقدمات یک کنسرت بزرگ موسیقی خیریه به نفع زلزله زدگان بمی در توکیو تشکیل بدهم. ایشی هارا شین تارو شهردار توکیو سالن بزرگی را در اختیار ما قرار داد و گفت : این سالن رو به مایکل جکسون هم نمی دادیم.»
![حمید شهسواری](http://japanstudies.ir/data/uploads/100911_2058~01.jpg)
عکس از: بهنام جاهدزاده
حمید شهسواری 54 ساله ایرانی ای است که 25 سال پیش به ژاپن آمده است. نزدیک ایستگاه ایکه بوکورو رستوران نسبتا بزرگ غذای ایرانی راه انداخته و پنجاه شصت شاگرد ژاپنی دارد که به آن ها ساز و رقص و آواز ایرانی یاد می دهد. رستورانش اش پر است از سازهای ایرانی. سنتور ، سه تار ، تنبور، عود، نی … کف رستوران را با فرش های دست باف ایرانی پوشانده و چند تا فرش عتیقه را از دیوار آویزان کرده است. خوش صحبت است.
کبابش تفاوتی با کباب اصیل ایرانی ندارد. بغلش ریحان هم می گذارد. با برنج ایرانی. منوی رستورانش ماهیچه و جوجه کباب و قیمه و قورمه سبزی هم دارد. مشتری هایش سفارشی می آیند.
«روزی یه استرالیایی با خانمش اومده بود اینجا. از سفارت ایران معرفی اش کرده بودند. تا دیر وقت غذای ایرانی خوردندو موسیقی ایرانی گوش کردن. سالگرد ازدواجشان بود. گفتم دیر وقت هست. حتما قطار دیگه تموم شده. می خواین براتون زنگ بزنم تاکسی بیاد؟ رفتم بیرون رستوران دیدم ماشین های آخرین مدل تو کوچه پرن! چند محافظ شخصی! تازه فهمیدم طرف سفیر استرالیاست!»
می گوید: «هنوز ایرانی ها در ژاپن کم بودند پیرزن ها وقتی آدمو می دیدند می آمدند به آدم دست می زدند. بعد از این که یه عده اومدن و کارهای خلاف انجام دادن، وقتی ایرانی می دیدن روشونو می کردن اونور! هنوز که هنوزه ایرانی ها رو به خاطر کارهای خلاف دستگیر می کنن.»
شهسواری دوست ندارد رستورانش تنها یک رستوران خالی باشد. او دوست دارد یک مرکز فرهنگی برای شناساندن فرهنگ ایرانی به ژاپن باشد. می گوید رفته مدرسه بچه اش و گفته می خواهد برنامه ای فرهنگی برای معرفی فرهنگ ایرانی راه بیندازد. مسئولان مدرسه هم استقبال کردند. « رفتم به سفارت ایران. موضوع را با سفارت هم در میان گذاشتم. ترتیبی دادیم تا روزی بچه های مدرسه ایرانی با مدرسه ژاپنی دیدار داشته باشند. تا هم تبادل فرهنگی باشه و هم شناخت ژاپنی ها از ایران بیشتر. احساس صمیمیت این قدر زیاد شده بود که بچه ها هنگام جدا شدن از همدیگه گریه می کردن»
او از این که ایرانی ها در شناخت و مواجهه با فرهنگ ژاپن محافظه کارند گله می کند و می گوید: « گاهی ورزشکاران که برای مسابقه می آن ژاپن دلشون می خواد همش غذای ایرانی بخورن. ما ایرانی ها اصلا فقط مزه نمک و فلفل رو می شناسیم. می گم بابا فرصت بهتر از این! این همه مدت غذای مملکت خودت را خوردی. یه بارم غذای ژاپنی که برای سلامتی هم خوبه رو امتحان کن!
شهسواری می گوید آرزویش این است که در توکیو یک دهکده ایرانی درست کند. علتش را نبود مرکزیت فرهنگی ایرانی ها در ژاپن می داند. محلی که فرهنگ ایرانی را به ژاپنی ها بشناساند. شهسواری می گوید به بچه های محل فارسی یاد داده و وقتی او را می بینند می گویند “سلام!”
می خوام یه دهکده ای ایرانی درست کنم. تلنگرش هم از این جا شروع شد که بچهام گفت بابا وقتی تو مردی تو رو می برندت ایران!؟ اون وقت از ما که دور می شی ما نمی تونیم هر وقت که خواستیم ببینیمت!»
« می خوام جایی باشه که انگار خود ایرانه. ایرانی ها توش راحت باشن. سنگگ پزی داشته باشه. عید نوروز رو جشن بگیرن، محرم سینه زنی کنن، دسته راه بندازن! گوسفند قربانی کنن. لابد ایرانی های توکیو اون وخت می آن تو نزدیکی ها خونه می خرن! یواش یواش جمع می شن و یواش یواش بزرگتر و بزرگتر می شه تا بشه یه دهکده ایرانی…»
بهنام جاهدزاده
4 دیدگاه
شروینا(مستعار)
با سلام-لطفا در خصوص جشنواره های بین المللی فرهنگی و هنری در ژاپن(خصوصا عکس و فیلم)و نحوه شرکت در آن توضیحاتی فرمایید.
محمود فرخی سعد ابادی
سلام دوستان من هم به نوعی شاگرد آقای شهسواری هستم و از ایشان درسهای زیادی در رابطه با فرهنگ زندگی بین المللی آموختم من ایشان را در مدت کوتاهی که سعادت حضور در کنارشون رو داشتم به عنوان یک انسان وارسته و بزرگوار در عرصه هنر و فرهنگ زندگی بین المللی الگوی خودم قرار دادم ممنون از این زیبا آموزی فرهنگ ایرانی. لطفا درویش بی ای زد را هم فعال کنید