{مرکز مطالعات ژاپن}
نوشته: ماکاتو ایتو [1]
استاد اقتصاد دانشگاه توکیو |
مترجم : علیرضا امانی | دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات ژاپن ، دانشکده مطالعات جهان ، دانشگاه تهران
پیشگفتار
در سال 1973 میلادی، رشد بزرگ اقتصادی در اقتصاد کشور ژاپن، که در نتیجه شکوفایی اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم در این کشور به وجود آمده بود، به پایان خود رسید. اقتصاد این کشور به دوره رکود اقتصادی چشمگیری داخل شد که تا امروز نیز ادامه دارد. میانگین نرخ رشد سالانه از 9.2 درصد در سال های 1973-1951 به مقدار 3.9 درصد در بین سال های 1999-1974 کاهش یافته است. حتی علی رغم این رکود اقتصادی، تا اواخر دهه 80، اقتصاد ژاپن به طور کلی یکی از اقتصاد های پایدار، با ثبات، قدرتمند و به دور از بحران اقتصادی جهانی به شمار می رفت. نرخ رشد این کشور، هنوز از نرخ رشد بسیاری از کشور های توسعه یافته به میزان 1 الی 2 درصد بیشتر بود. نرخ بیکاری، بسیار کمتر به نظر می رسید. تا سال 1987، با تاثیر پذیری از افزایش روز افزون بهای ین[2]، سرانه تولید ناخالص داخلى(GDP[3]) کشور ژاپن از ارزش دلار امریکا پیشی گرفت. چندین نفر از محققین غربی مانند وگل(1979)، و جانسن(1982) در آثار خود داستان های متنوعی را در مورد موفقیت این کشور برای کشور های دیگر نقل کردند. سبک تجارت و مدیریت منابع انسانی که بر اساس فرهنگ اجتماعی ژاپنی ها بود و توسط افراد صاحب منصب باهوشی اداره می شد، یکی از راز های موفقیت اقتصاد مردم ژاپن بوده است.
در دهه 90 میلادی، اقتصاد کشور ژاپن مازاد تجاری بالایی را ثبت کرد، همچنان که قدرت رقابتی بین المللی خود را که بر اساس همکاری کارگران با مدیریت بود حفظ کرده بود. بنابراین، ژاپن تا آن زمان، بیشترین میزان ذخایر مبادلات خارجی در جهان را دارا بود_ تا پایان سال 1997، بالغ بر 220 میلیارد دلار(امریکا)_ و همچنین بیشترین دارایی های خارجی را از آن خود کرده بود. بدون ترتید، پیشرفت ژاپن حتی بیش از میزانی بود که در سال 1868 در جنبش اصلاح طلبانهى مىجى در ژاپن مشخص شده بود(آغاز دوره نوسازی در ژاپن)؛ از اهداف اصلی این جنبش میتوان رساندن ژاپن به کشور های پیشرفته غربی و نیز تبدیل شدن به یکی از قطب های اقتصادی بزرگ جهانی را نام برد.
علی رغم وجود این حقایق، اکثریت مردم ژاپن رضایت چندانی نداشته و در مورد زندگی اقتصادی خود احساس نگرانی می کردند. در دهه 90، ژاپن رکود شدیدی را در میزان دستمزد ها تجربه کرد، درامد حاصل از دستمز اضافه کاری افراد به شدت کاهش یافت، پاداش های اعطا شده به کارگران کاملا قطع شد که این این در حالی بود که هزینه های درمانی و آموزشی و هزینه مالیات مصرف کننده روز به روز در حال افزایش بود. ورشکستگی تجاری، اخراج کارگران، حتی کارگران نیمه وقت و مشکل یافتن کار مناسب حتی برای نسل جوان و تحصیل کرده بسیار عادی به نظر می رسید. در همین زمان، نگرانی هایی نیز در مورد بیمه و وجوهات بازنشستگی و حتی سپرده های بانکی و سایر موسسات مالی و اعتباری مطرح شد.
درحالی که چنین مسائل بغرنج و مشکلات واقعی در میان توده مردم وجود داشت، اقتصاد ژاپن با ناکارامدی بزرگ دیگری نیز روبرو بود که آن را می توان عملکرد اقتصاد کلان در دهه 90 میلادی نام برد. میانگین نرخ رشد ژاپن بین سال های 1991-98 به 1.2 درصد کاهش یافت و در میان کشور های پیشرفته کمترین مقدار را به خود اختصاص داد. نرخ رشد اقتصادی تقریبا به صفر رسید و حتی در طی چند سال آتی نرخ رشد به زیر صفر نیز رسید(به ویژه سال های مالی 1997 و 1998 را میتوان نام برد). بنابراین، به نظر میرسد که روند رشد در کشور ژاپن، نوسانات رو به پایینی را متحمل شد: از رشد اقتصادی تقریبا 10 درصد به رشد اقتصادی زیر 4 درصد که این کاهش بعد ها حتی به تقریبا 1 درصد نیز رسید.
چه اتفاقی برای اقتصاد کشور ژاپن رخ داده است؟ آیا دلیل آن را میتوان عدم وجود مدیریت مطلوب دانست؟ آیا وضعیت نابه سامان و خطرناک این کشور، جریان نوینی را در اقتصاد این ژاپن آشکار می کند، همچنین آیا نشان دهنده بی ثباتی بنیادین و ماهیت بحران زده اقتصاد بازار سرمایه در دوران معاصر است؟ این پرسشها نیازمند بازنگری در اقتصاد کشور ژاپن میباشد. 5 مسئله ای که در ادامه به ذکر آنها خواهیم پرداخت، در این راستا اهمیت بسیار بالایی دارند.
در ابتدا، چرا و چگونه فرایند رشد بالای اقتصادی به پایان رسید، به دوره ای وارد شد که روند رشد پایین تری داشته و بعدها در دهه 90 میلادی، میزان رشد اقتصادی کاهش بسیار شدیدی یافت؟ آیا اساسا اقتصاد ژاپن قوی می باشد و یا دچار ضعف اقتصادی شده است؟ آیا اقتصاد کشور ژاپن قادر به غلبه بر نرخ رشد پایین اقتصادی کنونی خواهد بود و نیز اینکه آیا می تواند به طور درونی، مسیر رشد بالاتری را در قرن بیست و یک به روی خود بگشاید؟ آیا شاهد آزمون واقعی از امکانپذیری عملی وجود یک نظام سرمایه داری با نرخ رشد صفر و یا منفی میباشیم؟
دوما، گسترش فن آوری اطلاعات چه تاثیری داشته است؟ چگونه آنها به تجدید حیات اقتصاد بازار رقابتی و افزایش فرد گرایی، مرتبط می باشند؟ هم راستا با سایر کشور های پیشرفته، ایدئولوژی و مکاتب تاثیر گذار پیشین کینزگرایانه و بهزیستی همگانی، در آغاز دهه 80 میلادی در کشور ژاپن، با لیبرالیسم نوین جایگزین شدند. در همین زمان، ژاپن با قدرت بیشتری تبدیل به یک جامعه مبتنی بر شرکت شد. به طور کلی، شرکت های بزرگ ژاپنی، موفق به تضمین همکاری کارمندان و کارگران خود شدند، تا به این طریق به بهبود وضعیت مالی خود و تقویت قدرت رقابتی بین المللی خود بپردازند. از سوی دیگر، سرسختی اتحادیه های صنفی در محافظت از موقعیت و جایگاه کارگری و قدرت بخشیدن به آن بسیار ضعیف تر شده است. در ترکیب با تاثیرات سقوط نظام جامعه دارى اقتصاد سوسیالیستى، این امر منجر به بروز بحران های بسیار شدیدی برای ژاپنی ها شد.
سوما، چه تغییراتی در ساختار صنعتی و زندگی خانوادگی ژاپنی ها ایجاد شده است؟ آیا خلاء صنعتی در کشور ژاپن به وقوع پیوسته است؟ چگونه صنعت خدمات پدید آمد؟ چگونه میتوانیم این تغییرات مرتبط به آینده جامعه را در ذهن خود تحلیل کنیم؟
تغییرات به وجود آمده در زندگی خانوادگی و شیوه زندگی زنان نیز بسیار چشم گیر بوده است. چالش های مطرح شده توسط فمینیسم، الزامات بسیار مهمی را در این راستا پدید آورده است. چگونه میتوانیم کاهش سریع نرخ رشد جمعیت و تبدیل جامعه ژاپن به یک جامعه مسن را مورد ارزیابی قرار دهیم؟ این امر نیز یکی از مسائل بسیار مهم اقتصادی کشور ژاپن در قرن بیست و یک می باشد.
چهارما، روشی که بر اساس آن حباب بزرگ اقتصادی اواخر دهه 80 منفجر گردیده است، دارای تاثیرات بسیار نیرومند ضد تورمی می باشد و نیز توزیع بار که بر جای گذاشته است، بدون شک نیازمند بررسی های مجدد خواهد بود. چرا چنین حباب بزرگی در اقتصاد کشور ژاپن پدید می آید، و چرا غلبه بر وام های معوقه حاصل از آن، چنان مشکل و طاقت فرسا است؟ آیا این مشکلات صرفا محدود به حوزه های مدیریتی در محافل مالی می شوند و یا دور تسلسل میان سرمایه گذاری و صنعت وجود دارد(میان سرمایه پولی و سرمایه واقعی)؟
همچنین نیاز است که به بازنگری مسئولیت دولت بپردازیم، وظیفه ای که در بر گیرنده عمق بخشی به بحران های مالی دولت می گردد، با دانستن این که به طور مناسب تغییر رو به زوال را در اقتصاد ژاپن را درک نکرده است. آیا گزینه های جایگزینی برای حل و فصل مسائل و بحران های مالی وجود دارد؟
در وهله پنجم، تاثیرات جهانی شدن اقتصاد سرمایه گذاری بر اقتصاد ژاپن چیست؟ در جریانی که به سمت جهانی شدن به راه افتاده است، جایگاه کشور ژاپن در نظام نوین جهانی کجا قرار دارد؟ مسائل مهمی نیز در این بخش در ارتباط با رشد اقتصادی و بحران در کشور های آسیایی هم جوار ژاپن پدید آمده است.
این کتاب به بررسی این مسائل می پردازد و اقتصاد کشور ژاپن را در یک نقطه عطف مهم تاریخی مورد بازنگری قرار می دهد. به لحاظ روش شناختی، این کتاب در سطح تحلیل های تجربی واقعی از نظام سرمایه داری معاصر بوده و به طور قطع در سطح اصول اقتصاد سیاسی و یا در سطح متوسط نظریه مراحل توسعه سرمایه داری جهت استفاده از تمایزات کی. اونو[4] نمی باشد. بر اساس روش شناختی اونو، از کاربرد مستقیم نظریه های اساسی در سطح تحلیلات تجربی خودداری شده است. در نتیجه این رویکرد، امیدواریم که این کتاب و کتابی که پیشتر با نام بحران اقتصادی جهان و نظام سرمایه داری ژاپن[5](1990) به چاپ رسید، بتواند ارتباط مناسبی را در میان افرادی به دست آورد که در زمینه اقتصاد و نظریه های اقتصاد سیاسی سوافق تحصیلی و دانشگاهی ندارند. هر کدام از خوانندگان محترمی که علاقه مند به عملکرد اخیر اقتصاد کشور ژاپن می باشند، می توانند به آسانی مفاهیم اساسی مطرح شده در این کتاب را پی گیری کنند.
با وجود این، سابقه نظری نویسنده بیشتر در زمینه اقتصاد سیاسی مارکسیستی بوده است. کتاب های دیگر من که به زبان انگلیسی به چاپ رسیده اند، ارزش و بحران[6](ایتو، 1980)، اصول اساسی نظریه سرمایه داری[7](ایتو، 1988)، اقتصاد سیاسی سوسیالیستی[8](ایتو، 1995) و اقتصاد سیاسی پول و سرمایه[9](ایتو، 1999)، عمدتا در مورد نظریه های اصلی اقتصاد سیاسی بوده اند.
توسعه سرمایه داری به طور کلی وارد یک مارپیچ معکوس شده است، و به سمت سفارش های بازاری جهانی و رقابتی تر در حرکت میباشد. سابقا، اعتقاد بر این بود که نظام سرمایه داری در حال دور شدن از اصالت خویش می باشد، که این نظر بر اساس اقتصاد بازار آزاد خود مختار در زمان اولین رکود بزرگ اقتصادی در فاصله بین سال های 1873-96 پدید آمد. با رشد صنایع سنگین، غول های صنعتی جهان شروع به تاسیس سازمان های انحصاری کردند تا از رقابت آزاد جلوگیری کنند. اتحایه های صنفی، با سهولت بیشتری در درون چنین صنایعی همانند بخش دولتی شروع به رشد کردند، و از جایگاه کارگران به وسیله تعدیل نمودن رقابت بیرحمانه حمایت و محافظت کردند. با آغاز امپریالیسم، مداخله دولت درامور اقتصادى و عدم وجود آزادى درتجارت به روش های گوناگونی شدید تر شد، و به ویژه پس از انقلاب بزرگ روسیه، مجبور به مخالفت و مقابله با سیوسیالیسم گردید. بنابراین، اونو بر این باور است که توسعه سرمایه داری پس از اواخر صده نوزدهم شدیدا اصالت خویش را از دست داده و از الگوی جامعه اصیل سرمایه داری منحرف شده است. با وجود این، پس از حدود یک قرن از چنین جریان هایی، علائم حاکی از برگشت مارپیچ سرمایه داری به سوی جهت اصلی توسعه خود میباشد، که این امر منجر به وقوع بحران بزرگ اقتصادی دیگری پس از سال 1973 شد و مجددا با قدرت بیشتر به سمت یک بازار رقابتی بزرگتر با نقش کم رنگ تری برای دولت حرکت کرد.
تغییر کششی به وجود آمده در سیاست، به دور از عقاید کینز و به سمت لیبرالیسم نوین، مبانی و دلایل اساسی را در تغییرات صورت گرفته در اقتصاد سرمایه داری یافته است و نمیتوان آن را تنها واکنشی به عدم موفقیت مکتب کینز در نظر گرفت. در عین حال، پدید آمدن حباب های بزرگ مالی و تاثیرات مخرب انفجار آنها، بی ثبانی بنیادین جدیدی را در سیستم مالی سرمایه داری آشکار کرد، اگرچه مشارکت سیاست های نادرست را در این زمینه باید مورد توجه قرار داد. سفارش های بازار سرمایه داری، همزمان با تلاش هایی که به منظور بالا بردن بهره وری آن صورت می گرفت، عملکرد مخربی نه تنها در بحران مالی داشت، بلکه مشکلات بسیار زیادی را برای اقشار مختلف مردم به وجود می آورد.
عملکرد اقتصاد ژاپن مورد علاقه جامعه جهانی میباشد و از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، نه تنها به دلیل ابعاد بسیار گسترده آن، بلکه به این دلیل که بدون انکار ویژگی های خاص آن، الگوی نمونه ای از تغییراتی میباشد که در تمامی کشور های صنعتی جهان به طور معمول رخ داده است. اقتصاد کشور ژاپن، در گذشته نه جندان دور و تا پایان دهه 80، یکی از الگو های اقتصادی جهان بوده است. برای خوانندگان غیر ژاپنی، درک فرایند های واقعی که در اقتصاد ژاپن رخ داده است ارزش فراوانی دارد، تا به این طریق به ارزیابی انتقادی جهان معاصر و کشور های آن با استفاده از مقایسه بپردازد.
در کتاب اول خود، بحران اقتصادی جهان و نظام سرمایه داری ژاپن (ایتو، 1990)، حساسیت زیادی نسبت به تعاریف و تمجید های اضافی که در مورد اقتصاد کشور ژاپن وجود دارد، ابراز کرده بودم. به برخی از انحرافات جدی به ویژه در زندگی اقتصادی کارمندان اشاره کرده بودم و در مورد خطر ذاتی در فروپاشی اقتصاد حبابی سوادگرانه هشدار داده بودم. برای مثال، در صفحه 179 کتاب می خوانید:”اگر بمب ساعتی در واقع در بازار بورس اوراق بهادار و یا املاک و مستغلات به مرز انفجار برسد، پایان این جهش و رونق اقتصادی، در بازار هایی که منافع بسیار زیادی را ایجاد کرده اند محکم تر و فاجعه آمیز تر خواهد بود”. اتفاقا، این امر نگران کننده ترین جنبه اقتصاد امریکا در دوران کنونی است. این بمب ساعتی به طور قطع در ژاپن منفجر شد و همراه با تاثیرات مخرب بسیار شدیدی بود، اگرچه این فرایند نسبت به آنچه که من فکر می کردم شدت کمتری داشت و در مدت زمان طولانی تری رخ داد. احساس کردم که در این کتاب باید تحلیل های خود را گسترش دهم تا این نکته مهم را نیز در بر گیرد. اگرچه دیدگاه اصلی من در مورد تغییرات انجام شده در اقتصاد ژاپن چندان تغییر نیافته است، این کتاب در بر دارنده اطلاعات جدیدی از ملاحظات و بازنگری های عمیق تری میباشد؛ همینطور رویکرد مطرح شده در کتاب پیشین را برای در بر گرفتن بحران اقتصادی دهه 90 گسترده تر کرده است.
بسیار خرسند خواهم بود اگر این کتاب به خواننده در ارزیابی انتقادی اقتصاد جهانی و نیز اقتصاد معاصر ژاپن کمک نماید. همچنین امیدوارم که این کتاب در بازگرداندن امید دستیابی به جایگزین های مطلوب تر برای قرن جدید در سایه مشارکت بین المللی در میان مردم ثمر بخش باشد.
افراد و سازمان های بسیاری من را در نوشتن این کتاب یاری کردند. کاستاز لاپاویتزا[10] زحمت ویرایش پیش نویس اولیه کتاب را بر عهده گرفت، و با استفاده از دانش عمیق خود در زمینه اقتصاد ژاپن بازنگری بخش هایی از این کتاب را تسهیل کرد. از این که فرصت مناسبی برای ایراد سخنرانی در زمینه “نظام سرمایه داری جهانی و اقتصاد ژاپن” به مدت دو ماه در دانشگاه سیدنی در تابستان سال 1997 برایم فراهم شد بسیار خوشحالم. این سخنرانی باعث شد که محتوای اصلی این کتاب را آماده سازی کنم. ارتباط با جزف هالوی، فرنک استیلول و دیک برایان[11] و نیز دانش آموزان آنها در دانشگاه سیدنی، بسیار ثمر بخش بود و انگیزه زیادی را در درون من ایجاد کرد. از سخنرانی در مجموعه سمینار های عمومی ایوانامی در پاییز سال 1997 در توکیو، بهره فراوانی بردم. همه موارد فوق منجر به انتشار کتابی به زبان ژاپنی شد(بازنگری اقتصاد کشور ژاپن)، که نگارش این نسخه نیز به شدت بر اساس آن کتاب بوده است. در گسترش مفاهیم فصول این کتاب، دو کنفرانس بین المللی نیز نقش به سزایی داشتند. اولین کنفرانس با نام”از معجزه تا فروپاشی: پایان نظام سرمایه گذاری آسیایی[12]” توسط مرکز تحقیقات آسیایی دانشگاه مرداک در کشور استرالیا در ماه آگوست سال 1998 برگذار شد. کنفرانس دوم با نام“آینده سرمایه گذاری مسکن: جهانی شدن، مسکن و نابرابری در ژاپن، ایالات متحده امریکا و کره جنوبی[13]” در دانشگاه کالیفورنیا در ماه آوریل سال 1999 برگذار شد. برقراری ارتباط و انجام مصاحبه با اندرو گلین، باب راسوم، چئوف هاگسون، گری دیمزکی، رابرت برنر[14] در موقعیت های مختلف هم لذت بخش بود و هم در آماده سازی این کتاب بسیار مفید بود. در کشور ژاپن، ماکاتو ایکی، داده های مرتبط با اقتصاد کلان را به دست آورد، ماریکو آداچی اطلاعاتی را پیرامون زندگی اجتماعی زنان در ژاپن فراهم کرد و آکیرا ماتسوموتو اطلاعات مربوط به قیمت زمین و املاک را فراهم کرد. از همکاران و دوستان دیگری که در تکمیل این اثر به ما یاری کردند صمیمانه تشکر می کنم. عمیقا نسبت به آن افراد و موسسات احساس دین دارم، با این حال هرگونه نقص که در این کتاب به چشم خواننده بیاید به طور قطع مسئولیت آن را شخصا بر عهده می گیرم.
ماکاتو ایتو
[1] Makoto Itoh
[2] واحد پول کشور ژاپن(Yen)
[3] Gross Domestic Product
[4] K. Uno
[5] The World Economic Crisis and Japanese Capitalism
[6] Value and Crisis
[7] The Basic Theory of Capitalism
[8] Political Economy for Socialism
[9] Political Economy of Money and Finance
[10] Costas Lapavitsas
[11] Joseph Halevi, Frank Stilwell, Dick Bryan
[12] From Miracle toMeltdown: The End of Asian Capitalism
[13] Housing Finance Futures: Globalization, Housing and Inequality inJapan, the USA and South Korea
[14] Andrew Glyn, Bob Rowthorn, Geoff Hodgson, Gary Dymski, Robert Brenner, Robert Boyer
1 دیدگاه
نجیبه
very good