پیمان امنیتی آمریکا و ژاپن
و تأثیر آن بر اقتصاد بعد از جنگ ژاپن
قدرت الله ذاکری
دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات ژاپن دانشگاه تهران
استاد راهنما: دکتر ناهید پوررستمی
انتشار در مرکز مجازی مطالعات ژاپن www.japanstudies.ir
تماس با ما :info@ japanstudies.ir
از سری مقالات دانشجویی / 5
جنگ جهانی دوم با پذیرش شکست از سوی کشور ژاپن در 15 آگوست سال 1945 به پایان رسید. هر چند شروع جنگ جهانی دوم به سال 1939 و حمله آلمان به لهستان بر میگردد، اما کشور ژاپن تهاجم همه جانبه خود به کشور چین را در سال 1937 شروع کرد، گو اینکه از سال 1931 به بهانه حادثه ساختگی منچوری[1] ارتش ژاپن منچوری را به شکل کامل اشغال کرده بود. نتیجه اشغال منچوری برای ژاپن انزوای دیپلماتیک، خروج از جامعه ملل در سال 1933، نزدیکی به آلمان و ایتالیا، درگیر شدن در جنگ جهانی دوم و در نهایت شکست و ویرانی برای این کشور بود.
بنابراین در کنار صحبت از جنگ جهانی دوم، در ژاپن معمولا از جنگ پانزده ساله[2] سخن به میان میآید، جنگی که به گفته نقیزاده، به انهدام یک چهارم از داراییهای این کشور و تلفات بیش از سه میلیون سرمایه انسانی آن انجامید ( نقیزاده، 1386: 654 ). خسارات مالی ژاپن در نتیجه جنگ بالغ بر 64.3 میلیارد ین به قیمتهای سال 1945 بر آورده شد که معادل یک سوم ثروتهای باقیمانده کشور در آن سال بود و در مجموع میتوان گفت که انباشت ثروت ملی و تلاش نیروهای مولد ده ساله دهها میلیون ژاپنی در این جنگ به نابودی کشانده شد ( همان: 540 – 541 ). دنیس اسمیث هم بهای جنگ و شکست در آن را برای ژاپن حدود 41.5 درصد ثروت ملی این کشور میداند ( اسمیث، 1377 : 51 ).
با شکست در جنگ، ژاپن برای اولین بار در تاریخش اشغال شد و به مدت هفت سال اداره آن تحت نظر فرماندهی عالی متفقین یعنی اسکاپ ( SCUP ) یا جی اچ کیو ( GHQ )[3] قرار گرفت. این فرماندهی تا اجرایی شدن پیمان صلح سانفرانسیسکو در آوریل سال 1952 و اعاده استقلال ژاپن اصلاحاتی در این کشور انجام داد. عمده این اصلاحات چهار تا بود: 1- انحلال نیروی دریایی و زمینی 2- اصلاح قانون اساسی 3- اصلاح زمینهای کشاورزی 4- حمایت از کارگران ( Sakaiya,2002:98-99 ).
در سال 1952 با اجرایی شدن پیمان صلح سانفرانسیسکو، ژاپن مجدداً استقلال خود را بازیافت. در همان روزی که پیمان صلح امضاء شد، ژاپن و آمریکا پیمان امنیتی « معاهده حفظ امنیت میان ژاپن و آمریکا »[4] را هم امضاء کردند. بر طبق این پیمان امنیتی، ژاپن به نیروهای نظامی آمریکا پایگاه و تسهیلات استقرار در این کشور و یا نزدیک آن اعطا کرده و آمریکا هم متعهد به دفاع از ژاپن در مقابل تهدیدات و حملات نظامی شد. به عبارتی ژاپن با دادن پایگاه و متعهد شدن هزینه استقرار این نیروها، خود را تحت امنیت چتر حفاظتی آمریکا قرار داد.
همانطور که در نمودار شماره یک دیده میشود، نرخ رشد اقتصادی ژاپن از اواخر دهه 1940 شروع به رشد کرد و در دهه 1960 میانگین نرخ رشدی بالاتر از 10% را تجربه کرد که این نرخ رشد بالا، کشور شکست خورده ژاپن را بعد از بیست سال به مقام دومین اقتصاد جهان بعد از ایالات متحده رساند. در فاصله سالهای 1956 تا 1973 تولید ناخالص واقعی ژاپن بطور متوسط با نرخ 10 درصد در سال رشد نمود ( نقیزاده، 1386 : 659 ). اسمیث هم درباره این رشد سریع میگوید:
دورهای که از اواخر دهه 1950 تا سال 1973 ادامه داشت، اوج رشد اقتصادی ژاپن در ایام پس از جنگ بود. ….. این رشد اقتصادی حیرت انگیز است. از سال 1960 تا 1969 میانگین رشد تولید ناخالص ملی در ژاپن 12.1 درصد در سال بود که بیش از دو برابر نرخ رشد موفقترین اقتصاد توسعه یافته پس از ژاپن بود ( اسمیث، 1377: 147 ).
هایس نیز درباره این رشد میگوید:
اقتصاد ژاپن بعد از چیره شدن بر مشکلات بسیار بزرگ در اواخر دهه 1940 و اوائل دهه 1950 شروع به توسعه کرد. تولید ناخالص ملی که 1.3بیلیون دلار در سال 1946 بود به 290 بیلیون دلار در سال 1972 افزایش یافت و این افزایش بعد از آن هم ادامه یافت. در حال حاضر تنها اقتصاد ایالات متحده به لحاظ اندازه فراتر از اقتصاد ژاپن است ( Hayes,2008:159 )
این رشد اقتصادی و رسیدن به جایگاه دوم اقتصاد جهان، امری است که معجزه اقتصادی ژاپن خوانده شد. بعد از اصلاحات میجی، زمانی ژاپن مورد توجه جهانیان قرار گرفت که توانست نخست چین و بعد یکی از دو ابرقدرت وقت جهان یعنی روس را در جنگ شکست دهد. بعد از جنگ جهانی دوم و شکست ژاپن، در مدت کوتاهی باز هم همه چشمها به ژاپن خیره شد و آن زمانی بود که این کشور با معجزه اقتصادی خود به جایگاه اقتصاد دوم جهان رسید. هایس عقیده دارد که این پیشرفت در سایه و زیر ردای قیمومیت ایالات متحده انجام شد و از چشم دیگر کشورها پنهان بود تا زمانی که به آن جایگاه رسید ( همان : 158 ). اما سؤال این است که راز و دلائل این پیشرفت چه بود؟ به گفته اسمیث:
وسعت موفقیت اقتصادی ژاپن را نخستین بار اکونومیست در ماه سپتامبر 1962 برای جهان خارج تشریح کرد. از آن زمان به بعد، علل و اسرار رشد ژاپن به مثابه نوعی سنگ فلاسفه اقتصادی مورد توجه همگان قرار گرفت. این تحقیق و تفحص، صبغه عمیق اقتصادی و سیاسی دارد و موجب ارائه طیف وسیعی از انواع و تعلیلها درباره توسعه پویای اقتصاد ژاپن گردیده است. در یک انتهای این طیف تحلیلِ ” معجزه اقتصادی “، دیدگاه نو کلاسیک اقتصادی قرار دارد که معتقد است ” رشد ژاپن معجزه آسا نیست، زیرا به کمک علل عادی اقتصادی در حدی معقولاً خوب قابل درک و تحلیل است ” و در نقطه مقابل آن تحلیلهایی است که میکوشد، نهادها و خصوصیات ضروری برای رشد سریع اقتصادی را که در فرهنگ، جامعه، ارزشها و تجربه تاریخی ژاپن بی بدیل است، مشخص سازد ( اسمیث، 1377 : 148 ).
تاکائو کومینه و کیکو موراتا دلائل ارائه شده در مورد رشد اقتصادی ژاپن را بسیار بسیار زیاد میدانند و معتقد هستند؛ نه تنها هیچ کدام از این دلائل بی ارتباط با رشد ژاپن نیستند، بلکه محال است که بتوان یکی از آنها را هم به عنوان دلیل اصلی رشد اقتصادی بعد از جنگ ژاپن ذکر کرد ( Komine, Murata, 2012 : 29 ). برخی از دلائلی که این دو نفر برای نمونه بر میشمرند به شکل زیر است ( همان: 28 ):
- اصلاحاتی که بلافاصله بعد از جنگ توسط اسکاپ انجام شد به خصوص اصلاحات اقتصادی آن یعنی، اصلاح زمینهای کشاورزی، انحلال زایباتسوها و حمایت از کارگران.
- ژاپنیهای سخت کوش که به عنوان نیروی کار کیفیت بالایی داشتند.
- حمایت از نظام هماهنگ کارگری.
- هدایت کشور توسط دیوان سالاران شایسته.
- موج نوسازی فن آوری که پی در پی انجام میشد.
- نرخ پس انداز که به لحاظ بین المللی هم بسیار بالاست.
- هماهنگی بسیار مناسب بازار و طرحهای اقتصادی.
- هزینههای بسیار پایین نظامی.
- ثبات سیاسی و اجتماعی.
- افزایش تقاضا برای کالاهای مصرفی با دوام به خصوص لوازم برقی خانگی.
- افزایش صادرات در اقتصاد جهانی که تجارت آزاد را محور قرار داده بود.
دلائلی که در بالا آمد، نمونه دلائلی است که معمولا در ذکر علل رشد اقتصادی ژاپن از آنها نام برده میشود. در ادامه این بحث تمرکز بر روی یکی از دلائل بالا، یعنی هزینههای بسیار پایین نظامی قرار خواهد گرفت. دلیل هزینههای نظامی پایین ژاپن هم بدون شک طفره رفتن از توسعه نیروی نظامی و پذیرفتن چتر نظامی آمریکا به موجب پیمان امنیتی میان دو کشور است. در نتیجه هدف این مقاله پرداختن به تأثیر پیمان امنیتی میان ایالات متحده و ژاپن بر رشد اقتصادی این کشور خواهد بود.
[1] 満州事変/Manshū Jihen : در 18 سپتامبر 1931 قسمتی از خطوط راه آهن منچوری که متعلق به ژاپن بود، منفجر شد. ژاپن دولت چین را عامل انفجار معرفی و به این بهانه به اشغال منچوری اقدام کرد و دولتی دست نشانده در منچوری سر کار آورد. بعداً معلوم شد که آن انفجار ساختگی و کار خود ژاپنیها برای به دست آوردن بهانه حمله بوده است.
[2] 十五年戦争/Jūgonen sensō : با حادثه منچوری در سال 1931 شروع و با پذیرش شکست از سوی ژاپن در اوت 1945 به پایان رسید.
[3] اسکاپ حر.ف اول The Supreme Commander for the Allied Powers است و معمولا از این نام استفاده میشود، اما در ژاپن زیاد دیده شده است که از کلمه جی اچ کیو که حروف اول General Headquarter است، استفاده شود.
[4] 日米安全保障条約/Nichibē Anzen Hoshō jōyaku
برای دانلود نسخه کامل این مقاله به صورت نسخه پی دی اف با حجم 591 کیلوبایت اینجا را کلیک کنید!