چند سال پیش معروف بود که ژاپنیها ملتی هستند پشت سر خود را نگاه نمیکنند. معنی ضمنی این گفته این است که ژاپنیها آنقدر احساس اطمینان میکنند که خیالشان از پشت سرشان راحت است.
اما از قرائن و شواهد پیداست که دوران اینکه ژاپنیها از پشت سرشان خیالشان راحت باشد تمام شده است؛ چراکه سال به سال انواع جرم در جامعه ژاپن رو به فزونی میرود و نگرانیهای ژاپنیها در زندگی روزمرهشان افزایش مییابد.
اخیراً کتابی با عنوان «ده سال بعد ژاپن» توسط مرکز مسائل ژاپن به چاپ رسیده است که در آن انواع مسائلی که جامعه، اقتصاد، سیاست و فرهنگ ژاپن با آن روبه روست مورد بررسی قرار گرفته و همراه با آمار و ارقام وضعیت وخیم ده سال بعد ژاپن پیش بینی شده است.
افزایش فاصله طبقاتی، وخامت اوضاع امنیت و آرامش در جامعه، فرسوده شدن زیرساختها، افزایش مبتلایان به سرطان، پایین آمدن پس انداز افراد، افزایش سالخوردگان و مشکلات نگهداری و مراقبت از آنان و پایین آمدن نرخ زاد و ولد از جمله این مسائلی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
اما در بخش مربوط به امنیت و آرامش، اشاره شده است که وضعیت امنیت اجتماعی ژاپن ده سال بعد رو به وخامت خواهد گذاشت.
براساس آماری که این کتاب آورده است، در دهه 1980 میلادی میزان کشف جرم در این کشور60 درصد بوده و از این نظر در بهترین وضعیت جهانی قرار داشته است. ژاپنیها بدون اینکه در خانه شان را قفل کنند میتوانستند آنرا به همسایه شان بسپارند تا اگر کاری بیرون دارند انجام دهند و برگردند. اما در حال حاضر چنین وضعیتی گذشته دور به حساب میآید.
طبق نظر سنجیهاس صورت گرفته در سال 2004، حدود 90 درصد ژاپنیها بر این باور بودهاند که وضعیت امنیت در جامعه ژاپن در ده سال اخیر وخیمتر شده است. به طوری که احساس خطر جانی نسبت به خود و نزدیکانشان را دارند. بیشتر ژاپنیها از این بیم دارند که نکند در زندگی روزمرهشان ناخواسته درگیر جرائم شوند.
تعداد جرائمی که در سال 1970 میلادی در ژاپن به وقوع پیوسته و کشف شده 1 میلیون و 500 هزار مورد ثبت شده است. این در حالی است که تعداد جرائم کشف شده در سال اننتشار این کتاب (2006) دوبرابر شده و به سه میلیون مورد رسیده است. البته این افزایش را معلول سخت گیری پلیس ژاپن در برخورد با جرائم سبک و ثبت آن دانستهاند. با این حال تعداد جرائم سبک نیز از سال 1970 به بعد افزایش یافته و سطح آن حتی از تعداد جرائم دوره اغتشاش اجتماعی بعد از جنگ جهانی دوم نیز افزونتر شده است.
از طرف دیگر مشکل آنجاست که درصد کشف جرائم توسط پلیس ژاپن کاهش یافته است. درصد کشف جرائم که تا سال 1980 میلادی 60 درصد بود در سال 2000 میلادی به سطح 20 درصد تنزل پیدا کرد و همطراز با کشورهایی چون آمریکا و سوئد شد که در آنها نیز درصد جرائمی که کشف میشوند بسیار پایین است. علت کاهش کشف جرم این است که پلیس ژاپن به خاطر کمبود نیرو ناچار شده نیروهایش را درگیر کشف جرائم سنگین از قبیل قتل و دستبرد کند و توانایی مقابله با جرائم سبک را نداشته باشد. حتی در جرائم سنگین درصد کشف جرائم توسط پلیس از 50 درصد فراتر نمیرود.
جامعه ژاپن اکنون جامعه سالخوردهای به حساب میآید که توانایی جلوگیری از درون با وقوع جرم را از دست داده است. بعد از جنگ جهانی دوم و همزمان با رشد سرسام آور اقتصادی ژاپن، نیروی کار جوان به شهرهای بزرگ هجوم آوردند و جمعیت این شهرها افزایش پیدا کرد. اکنون این جمعیت پیر شده و به مشکل شهرهای بزرگ تبدیل شده است. طبق آمارهای ارائه شده نصف جمعیت سالخوردگان (65 ساله به بالا) در سه شهر توکیو، اوزاکا و ناگویا سکونت دارند. در حال حاضر اخاذی از این سالخوردگان به بزرگترین معضل جامعه ژاپن تبدیل شده است.
همچنین با کاهش جمعیت ژاپن در ده سال آینده، انبوهی از ساختمانهای متروک خالی از سکنه باقی مانده از دوره شکوفایی اقتصادی ژاپن برجای خواهند ماند که خود زمینه وقوع انواع جرائم اجتماعی خواهند بود.
از طرفی شهرواندانی که خطر را بیخ گوششان احساس میکنند خود دست به اقدام زدهاند تا امنیت خود را خودشان تأمین کنند. از چند سال پیش جمعی از شهروندان ژاپنی عموماً سالخوردگان جلوی دوچرخه خودشان عبارت (در حال گشت زنی) را میچسبانند تا به مجرم نشان دهند چشمان جامعه همیشه در حال پاییدن آنهاست. به علاوه دوربینها مدار بسته حتی در دستگاههای فروش خودکار نصب شدهاند که در مواردی منجر به کشف جرم شده است.
اما بیم آن میرود که با از بین رفتن احساس امنیت اجتماعی در ژاپن افراد تصمیم بگیرند که خود امنیت خود را حفظ کنند و با خود سلاح سرد حمل کنند تا در مواقع لزوم بتوانند از خود دفاع کنند. همین عمل میتواند خود زمینه بروز جرم شود و ناامنی را به طور گستردهای در جامعه افزایش دهد.
این کتاب یادآوری میکند که در سال 1979 گزارشی درباره جرم در ژاپن انتشار یافت که در آن علت عدم افزایش جرم همزمان با رشد اقتصادی ژاپن مورد بررسی قرار گرفته بود. با توجه با اینکه در کشورهای صنعتی دیگر جرم همسان با رشد اقتصادی افزایش پیدا کرده بود در ژاپن این اتفاق نیفتاده بود. گزارش مذکور به این نتیجه رسیده بود که جزیرهای بودن ژاپن باعث برخورداری از نژاد، زبان و فرهنگ یکسان شده است. به علاوه افراد در خانواده، شرکت و اجتماع از رابطه انسانی قوی دارند. همچنین حس همیاری ژاپنیها با توجه به توصیه فرهنگ ژاپن به این خصیصه، باعث جلوگیری از افزایش جرم در جامعه ژاپن شده است.
اما واقعیت چیز دیگری است. جامعه ژاپن اکنون ناامنی را احساس میکند. ژوئن سال 2008 یک مرد 25 ساله کامیون خود را به میان جمعیت راند. چند نفری را زیر گرفت و بعد از توقف کامیون از آن پیاده شد و با ساطور به جان مردم بیگناه افتاد. وی هفت نفر از آنان را در معروفترین مرکز تجاری ژاپن، آکیهابارا کشت. قاتل انگیزه خود از این عمل را احساس بیهودگی در زندگی اعلام کرد.
بیم آن میرود با مشکلات اقتصادی که به تازگی برای جهان و به خصوص ژاپن پیش آمده و متعاقب آن شرکتهای ژاپنی چندین هزار کارگر خود را از کا بیکار کردهاند، تعداد این چنین افرادی که احساس بیهودگی میکنند افزایش یابد و زمینه وقوع جرم و ناامنی اجتماعی بیش از پیش دامن جامعه ژاپن را بگیرد
بهنام جاهدزاده
behnamjahedzadeh@yahoo.com