روزنامه همشهری ۱۹ مرداد نوشت: جنایتی که این مرد و همدستانش در شهر ناگویای ژاپن رقم زدند آذرماه سال گذشته رخ داد. عاملان جنایت 6نفر از یاکوزاهای ایرانی در ژاپن بودند که روز حادثه با 2ماشین جلوی خودروی مقتول پیچیدند و پس از آن با ضربات چاقو و شمشیر وی را به قتل رساندند. 4نفر از آنها چند روز پس از حادثه دستگیر شدند، یکی از آنها در ایتالیا از طریق اینترپل شناسایی و دستگیر شد. آخرین عضو باند نیز که به ایران گریخته بود چند روز پیش در یکی از شهرهای شمالی به دام افتاد. این مرد دیروز وقتی برای انجام تحقیقات به شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و پیش روی قاضی مرشدلو قرار گرفت، منکر جنایت شد و ادعا کرد که همدستانش دست به جنایت زده بودند. مرد جوان پس از پایان جلسه تحقیق در گفتوگو با همشهری از جزئیات جنایت گفت.
- در این جنایت چه نقشی داشتی؟
من اتهام قتل را قبول ندارم. فقط با شمشیر یک ضربه بهدست مقتول زدم و فکر نمیکردم که این ضربه باعث مرگش شود. هرچند اهمالکاری هم در این پرونده وجود داشته است. من شنیدم که علت مرگ وی نرسیدن خون به قلبش بوده و حتی 10نفر از پرسنل بیمارستان بهخاطر اهمال در رسیدگی به وضعیت میلاد اخراج شدند. حتی چند مأمور پلیس ژاپن هم بهخاطر اهمال کاری اخراج شدند.
- بیشتر توضیح بده؟
راستش ما یک باند موادمخدر بودیم که در ژاپن کار میکردیم، آن هم بهصورت گروهی. به ما میگفتند یاکوزا. 6نفر و همگی بچه یک محل بودیم. مدتی قبل از جنایت، از مقتول یک خط موبایل به قیمت 4میلیاردتومان خریدیم. ارزش این خط بهخاطر تماس گیرنده هایش بود که مشتری بودند و مواد میخواستند.
دو ماهی گذشت و هرچه جلوتر میرفت زنگ خور گوشی کمتر میشد. تلفنی که باید روزی حداقل 30یا 40نفر زنگ بزنند و مواد بخواهند به روزی 2یا 3زنگ رسیده بود. این یعنی تماما ضرر. شستمان خبردار شد که کاسهای زیر نیمکاسه است. همین شد که با شماره خریدارانی که در موبایل بود تماس گرفتیم و چیزهایی شنیدیم که حسابی ما را عصبانی کرد. آنها به ما گفتند که صاحب اولیه تلفن با آنها تماس گرفته و گفته شماره تغییر کرده است. مقتول حسابی سر ما را کلاه گذاشته بود. خط را به ما فروخته بود اما مخفیانه با مشتریان تماس گرفته و شماره جدیدش را به آنها داده بود. با او تماس گرفتیم و تذکر دادیم. اما فایدهای نداشت. همین شد که تصمیم گرفتیم او را ادب کنیم.
- تصمیم به جنایت را از قبل گرفتید؟
نه، قصد کشتن او را نداشتیم. میخواستیم او را زخمی کنیم تا شاید پولمان را برگرداند. البته قبل از این ماجرا مقتول برای مدتی ناپدید شد و هیچ ردی از او نداشتیم. تا اینکه به مشتریان زنگ زدیم و شماره جدید او را گرفتیم. در قالب خریدار مواد با او تماس گرفتیم و میلاد را سر قرار کشاندیم.
- بعد چه شد؟
ساعت یک و نیم شب بود. ما 6نفر سوار 3خودرو بودیم که در محل قرار حاضر شدیم. میلاد هم سوار ماشینش بود که تا ما را دید فرار کرد. من و دوستانم تعقیبش کردیم. با دو ماشین پیچیدیم جلوی ماشین میلاد که او با جدول برخورد کرد و متوقف شد. میلاد پیاده شد. همه ما قمه و چوب و شمشیر داشتیم. من با شمشیر یک ضربه به دستش زدم و همان لحظه بود که میلاد گاز اشکآور زد. دیگر چیزی ندیدم اما بقیه همدستانم مسلح بودند که به او ضربه زدند.
- او را همانجا رها کردید؟
به سمت سومین ماشینمان که سالم بود و تصادف نکرده بود رفتیم. مقتول را دیدم درحالیکه زخمی شده بود به سمت سوپرمارکتی رفت. پس از آن فرار کردیم.
- کی به ایران آمدی؟
8ساعت بعد از حادثه دوستم به من زنگ زد و گفت حال میلاد اصلا خوب نیست و پلیس ژاپن هم در تعقیب ماست. همین شد که شبانه با پاسپورت جعلی از ژاپن به ترکیه و از آنجا به ایران آمدم.
- متوجه جعلی بودن پاسپورتت نشدند؟
در فرودگاه امام خمینی رازم فاش شد که مدتی بازداشت بودم. اما بعد از آزادی به شمال کشور رفتم و در آنجا پنهان بودم تا اینکه دستگیر شدم.
- چند سال بود که در ژاپن زندگی میکردی؟
11سال. البته 13سال پیش زمانی که 18ساله بودم به عشق پولدارشدن از ایران رفتم. 2 سال آلمان بودم و بعد به ژاپن رفتم. از همان ابتدا جذب باندهای موادمخدر شدم.
- درآمدت چقدر بود؟
گروهی کار میکردیم. 6نفر بودیم که ماهی 300تا 400میلیون تومان درآمد داشتیم که البته خرج زندگی میشد و مقداری هم پول برای خانوادههایمان میفرستادیم.
- چرا لقب یاکوزاها را به شما دادند؟
خودم هم نمیدانم. لقب اصلی ما ثانی است.
- به چه معناست؟
خودمان برای خودمان اسم گذاشتهایم. از این کلمه خوشمان آمد و آن را انتخاب کردیم.
- در این مدت که در ژاپن مواد میفروختی، دستگیر نشدی؟
یکبار دستگیرشدم اما مدتی بعد آزادم کردند!
- این نخستین باری بود که خط تلفن میلیاردی میخریدید؟
ما کارمان این است، شاید این سه یا چهارمین بارمان بود وهیچکس به اندازه مقتول نتوانسته بود سر ما را کلاه بگذارد.
- خطها را چطور انتخاب میکردید؟
با قانون 6برابری!
- این چه قانونی است؟
شما خلافکار نیستید و سر از قانونهای ما قاچاقچیان و خلافکاران درنمیآورید.
- خب توضیح بده؟
قانون 6برابری، قانون ما 6خلافکار بود. یعنی یک خطی که زنگخورش بالا بود را پیدا میکردیم. مثلا اگر روزی یک میلیون تومان سود داشت یعنی خط خوبی بود. البته ما بیشتر به پول ژاپن که ین بود درآمد خط را بررسی میکردیم. یک قانونهایی برای خودمان است مثل ریاضی ! کمی عجیب است این ضرب و تقسیم ها. در مجموع وقتی میدیدیم ماهی 300تا 400میلیون برای 6نفرمان درآمد دارد خط را با قیمت بیشتری میخریدیم.
- برای همین سودش بود که خلافکاری را ترجیح دادی؟
راستش در آنجا ازدواج کردم با یک زن دورگه ژاپنی و روسی. حتی ازدواجم هم در اداره ثبت شهر ناگویا ثبت شد و ویزا گرفتم. این شد که ترجیح دادم در ژاپن بمانم.
- همسرت خبر داشت که قاچاقچی هستی و خلافکاری؟
نه نمیداند. فکر میکرد در رستوران کار میکنم.
- همسرت الان کجاست؟
2ماه بعد از فرارم به ایران آمد. با هم در شمال کشور زندگی میکردیم. او باردار است و قرار بود که به تازگی پدر شوم اما گیر افتادم و خدا میداند که آیندهام چه میشود اما باور کنید قاتل نیستم. قبول دارم که در درگیری بودم اما من میلاد را نکشتم.