محمدرضا اسلامی:
۱- روزهای نخست ورود به دانشگاه کوبه بود که برای پیگیری کارهای ثبت نام به دفتر خانم پروفسور سگوچی در اداره دانشجویان بین الملل رفتم . پس از صحبت راجع به مسائل مورد نظر ،بحث با ایشان به جاهای مختلفی رفت تا اینکه صحبت از ایران شد و گفت که به ایران رفته است و خاطرات خیلی خوبی از دیدن اصفهان دارد و خاطرات خیلی وحشتناکی از نحوه رانندگی در خیابانهای تهران در ذهن دارد (!).
گفت که سابقه خیلی خوبی از حضور دانشجوهای ایرانی در دانشگاههای ژاپن هست و دانشجوهای ایرانی اساسا باهوش و با استعداد هستند به علاوه که بر اساس تجربه شخصی او زبان ژاپنی را هم خیلی خوب و سریع یاد می گیرند. بعد اشاره کرد به عکسی که پشت سر من بود . تصویری بود از خانم سگوچی با یک خانم جوان ایرانی .
گفت که ایشان خانم نظام مافی از فارغ التحصیلان دکتری IT دانشگاه ماست که از بعد فارغ التحصیلی از دانشگاه تا کنون در شرکت پاناسونیک مشغول به کار است. طوری از کار در شرکت پاناسونیک حرف می زد که از صحبتهای ایشان کاملا محسوس بود که چقدر مدیریت دانشگاه از اینکه امکان کار فارغ التحصیلانش در شرکتی همچون پاناسونیک فراهم شود خوشحال و راضی است .
***
۲- حدود یکسال بعد یک روز بعد از ظهر بعد از کلاس، خانم سگوچی را با حالتی سراسیمه و تقریباً پریشان در مقابل دفترش دیدم. تا مرا دید صدا زد و شروع به صحبت کرد .
در صدایش “لرزش” بود. گمان کردم خبر بدی را می خواهد بدهد . گفت : یکی از فارغ التحصیلان ایرانی دانشگاه برنده عالی ترین نشان ادبی کشور ژاپن شده . نشانی که تا کنون هیچ یک از فارغ التحصیلان دانشگاه کوبه، به چنین نشانی دست پیدا نکرده است .
متوجه شدم که التهاب چهره خانم سگوچی از نارحتی نیست بلکه از خوشحالی است . روحیه ژاپنی ، روحیه حساسی است و این حساسیت در مواقع شادی یا ناراحتی زیاده از حد ، کاملا در چهره قابل تشخیص است . توضیح داد که خانم نظام مافی با اینکه در رشته مهندسی مشغول به تحصیل بوده اما زبان ژاپنی را در سطحی فرا گرفته که یک کتاب رمان به زبان ژاپنی نوشته و منتشر کرده است.
او این کتاب را با خط کانجی(۱) نوشته و پس از ۱۰۸ سال این اوّلین باری است که یک فرد غیر ژاپنی و غیر چینی موفق به کسب نشان ادبی بونگاکو کایشین جین (文學界新人賞/ぶんがくかいしんじんしょう) می شود .«خیلی خوشحالم که این جایزه ادبی رو یکی از فارغ التحصیلان دانشگاه ما کسب کرده » جمله ای بود که دوبار و با همان حالت هیجان زده و ملتهب تکرار کرد.
اصلاً برایم قابل باور نبود که یکی از اساتید دانشگاه از شنیدن خبر موفّقیت یکی از فارغ التحصیلان چنین برافروخته و احساساتی شود….
***
۳- هفته پیش ایمیلی دریافت کردم از اکویاماسان ، دوست عزیزی که بعد از پایان تحصیلاتش در گروه سازه ، در یکی از شرکتهای فنی – مهندسی در شهر اوساکا مشغول به کار است . متن ایمیل به این شرح بود :
سلام اسلامی سان ،خوبی ؟
حدود یک هفته است که بعد از ظهرها دارم کتاب داستانی که یکی از هموطنانت نوشته را می خوانم . خوب است بدانی که ایشان خانمی است که با وجود ایرانی بودن و با وجود تحصیل در رشته مهندسی کامپیوتر ، توانسته کتاب داستانش را با خط کانجی بنویسد و منتشر کند . ایشان هم اکنون در پاناسونیک دُبی کار می کند . فعلاً مشغول خواندن این کتابم و در حال آشنایی با فرهنگ و رسوم کشورت هستم . اولین فرصتی که ببینمت در مورد داستان ها با هم صحبت می کنیم – اکویاماسان .
***************************
۴- دیشب اکویاماسان به منزل ما آمده بود و کتاب «کاغذ سفید»شیرین نظام مافی را برای ما با خود به همراه آورده بود .از دیدن کتاب با خط سخت کانجی جداً احساس لذت کردم .
مشتاق شنیدن داستان از زبان یک خواننده ژاپنی بودم . توضیح داد که: « کتاب مشتمل بر دو داستان است . اوّلی داستان یک دختر افغانی است که مادرش در افغانستان و بدست طالبان کشته شده است .او به ژاپن می آید و در ژاپن با مشکلات زیادی مواجه است . اما دانشجویان ایرانی که زبان فارسیِ دَریِ او را می فهمند به او کمک می کنند تا بر مشکلات زندگی جدید غالب شود .
او مشغول زندگی در ژاپن است که پس از چند سال به او خبر می رسد که پدر او نیز به دست طالبان کشته شده است . دختر افغانی تصمیم به برگشت به کشور خود می گیرد . او فکر می کند که دیگر نمی خواهد در ژاپن زندگی کند و می خواهد در همان کشوری بمیرد که پدر و مادرش در آنجا کشته شده اند. داستان در فرودگاه کانسای تمام می شود . داستان دوم داستان عشق یک پسر و دختر جوان است که در حوالی تهران زندگی می کنند .»
اکویاماسان می گفت :« اسلامی، من نمی دانستم که در ایران دخترها و پسرها در دبیرستانهای جدا از هم درس می خوانند»(!). گفتم :بله. گفت: در اینجا خوانده ام که اگر دختر و پسری بخواهند همدیگر را ببینند و با هم قرار ملاقات بگذارند و کسی آنها را در حین ملاقات ببیند می گوید « اَسو تغو فورو را »(استغفرالله !). گفتم اینجا نوشته ؟!! . اکویاماسان توضیح داد که «من فهمیده ام در تهران خیابانی است بلند از شمال تا جنوب تهران که هر دو سمت آن را چنارهای بلند شبیه درختان بامبوی بلند ژاپنی گرفته و حالت تونلی از درخت را پیدا کرده … من خیلی دوست دارم این خیابان را ببینم.
چند عکسی از خیابان ولی عصر را از اینترنت با هم دیدیم ….
**************************************
۵- متخصّصان ایرانی در نقاط مختلف دنیا نبوغ، هوش و استعداد ایرانی را بارها به مَنصه ظهور رسانده اند. بارها از اساتید مختلف شنیده ام که در سابقۀ ذهنیِ آنها دانشجویِ ایرانی یعنی «دانشجوی خوب».
هم اکنون متخصصان ایرانی زیادی در نقاط مختلف دنیا و در کشورهای مختلف هستند که بسیاری در کارِ خود از بهترین ها محسوب می شوند . آفتابِ مهربانی(۲)،امید که سایه اش را چنان بگستراند که آداب با هم بودن و در کنار هم خوب تر زیستن را بهتر بیاموزیم … که بزرگترین ذخائر و منابع هر کشور “مردمان” آن کشورند…و بسیار دریغ است اهلِ یک خانواده هر یک در گوشه ای در شهری.
——–
پاینوشت:
۱- ژاپنی ها در نوشتار از الفبای خود استفاده نمی کنند . خطّ کانجی (漢字)، خطّی است که ژاپن باستان از امپراطوری بزرگ چین باستان گرفته است . در آن به ازاء هر کلمه یک «نشانه» وجود دارد.
در واقع در این خط ، برای هر کلمه یک شکلِ «قراردادی» متشکل از خطوط درهم وجود دارد و خواندن آن کلمه بر اساس خواندنِ حروف نمی باشد. برای اینکه بتوانیم در ژاپن یا چین “روزنامه” بخوانیم ، بجز فراگرفتن گرامر زبان و همچنین کلمات لازم ،باید حداقل حدود ۲۰۰۰ کانجی از حفظ بود. (؟!)
ارتباط با نویسنده(محمدرضا اسلامی؛ دانشجوی رشته مهندسی سازه):
mrz_eslami[@]yahoo(.)com
4 دیدگاه
شرمین خزایلی
با سلام.من سالهاست که مدرس زبان انگلیسی هستم و دستی هم در ترجمه دارم مدتی است که به شدت به یادگیری زبان ژاپنی علاقمند شده ام.ممنون میشوم در این زمینه یاریم کنید.متشکرم
حبیب
خیلی جالب بود….واقعا خوشحال شدم
محسن
شرمین برای یاد گرفتن زبان ژاپنی اول باید خطهای کاتاگانا هیراگانا و کانجی رو یاد بگیری و متاسفانه کتابای زیادی وجود نداره تو ایران و یک دیکشنری collins انگلیسی به ژاپنی نشر چشمه داره که خوبه
احمد سعادتي
جالب بود
دوستدار شما احمد سعادتی